• 1400/04/29 - 06:55
  • 304
  • زمان مطالعه : 55 دقیقه

دعای عرفه امام حسین (ع) بهمراه متن و صوت

عرفه روزی است که جاماندگان خود را برای وصل به یار مهیا می‌کنند و در این مسیر سرور و سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین (ع) را واسطه قرار می‌دهند.

به گزارش روابط عمومی معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی قم، روز نهم ذی‌الحجه روز عرفه است. روزی که زائران سپیده دم صبح راهی عرفات می‌شوند تا در جوی مملو از ایمان، خشوع و خضوع استغفار کرده و ارکان اصلی حج را به جا آورند. عرفات جمع عرفه به معنای شناخت است و از آنجا که وادی شناخت و معرفت خدا و نفس و خود است، عرفات نام گرفته است. عرفه روزی است که صد‌ها هزار زائر خانه خدا به صحرای عرفات می‌روند و در این روز بزرگ به درگاه خداوند متعال تضرع می‌کنند، روزی که آن‌ها خواستار تقرب به درگاه احدیت هستند. روزی که خواهان بخشش گناهان و تولدی دوباره‌اند.

یکی از یادگاری‌های اباعبدالله (ع) دعای عرفه‌ای است که خاص و عام را شیفته خویش کرده است به نحوی که شیعیان این دعا را در روز عرفه در صحرای عرفات و در اقصی نقاط جهان قرائت می‌کنند و ابا عبدالله الحسین (ع) را واسطه خویش و پروردگار عالم برای درخواست حوائجشان قرار می‌دهند. این دعا با کلام زیبا و بیان شیوای امام حسین (ع) دربردارنده نکات بسیار آموزه عرفانی و اعتقادی از جمله شناخت پروردگار، بیان صفات الهی، یادآوری نعمت‌های بیکران الهی برای انسان و حمد و سپاس، توبه و تضرع به درگاه احدیت است.

متن کامل دعای عرفه امام حسین (ع) همراه با ترجمه

الْحمْد للّٰه الّذى لیْس لقضائه دافعٌ، ولا لعطائه مانعٌ، ولا کصنْعه صنْع صانعٍ، وهو الْجواد الْواسع، فطر أجْناس الْبدائع، وأتْقن بحکْمته الصّنائع، لا تخْفىٰ علیْه الطّلائع، ولا تضیع عنْده الْودائع، جازى کلّ صانعٍ، ورایش کلّ قانعٍ، وراحم کلّ ضارعٍ، و منْزل الْمنافع والْکتاب الْجامع بالنّور السّاطع، وهو للدّعوات سامعٌ، و للْکربات دافعٌ، وللدّرجات رافعٌ، و للْجبابرة قامعٌ؛ فلا إلٰه غیْره، ولا شىْء یعْدله، ولیْس کمثْله شىْءٌ، وهو السّمیع الْبصیر اللّطیف الْخبیر، وهو علىٰ کلّ شىْءٍ قدیرٌ.

ستایش ویژۀ خداست که برای تقدیر و سرنوشتش برگرداننده‌ای و برای بخششش بازدارنده‌ای و همانند ساخته‌اش ساخته هیچ سازنده‌ای نیست و او سخاوتمند وسعت‌بخش است، انواع مخلوقات را پدید آورد و ساخته‌ها را با دانایی و فراستش استوار ساخت، پیش‌تازی‌ها بر او پوشیده نمی‌ماند و امانت‌ها نزد او ضایع نمی‌شود، پاداش‌دهنده هر سازنده و بی‌نیازکننده هر قناعت‌گر و رحم‌کننده بر هر نالان و فرستندۀ سود‌ها و نازل‌کننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعا‌ها و دورکننده نگرانی‌ها و بالابرنده درجات و کوبنده گردنکشان است؛ پس معبودی جز او نیست و چیزی با او برابری نمی‌کند و چیزی همانندش نیست و اوست شنوا و بینا و مهربان و آگاه و بر هر کاری تواناست.

اللّٰهمّ إنّى أرْغب إلیْک وأشْهد بالرّبوبیّة لک مقرّاً بأنّک ربّى، وأنّ إلیْک مردّى، ابْتدأْتنى بنعْمتک قبْل أنْ أکون شیْئاً مذْکوراً، وخلقْتنى من التّراب، ثمّ أسْکنْتنى الْأصْلاب آمناً لریْب الْمنون، واخْتلاف الدّهور والسّنین؛

خدایا، به‌سوی تو اشتیاق دارم و به پروردگاری تو گواهی می‌دهم، اقرار کننده‌ام که تو پروردگار منی و بازگشت من به‌سوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صلب‌ها جایم دادی، درحالی‌که از حوادث زمانه و رفت‌وآمد روزگار و سال‌ها ایمنی بخشیدی؛

فلمْ أزلْ ظاعناً منْ صلْبٍ إلىٰ رحمٍ فى تقادمٍ من الْأیّام الْماضیة والْقرون الْخالیة لمْ تخْرجْنى لرأْفتک بى ولطْفک لى و إحْسانک إلىّ فى دوْلة أئمّة الْکفْر الّذین نقضوا عهْدک وکذّبوا رسلک، لکنّک أخْرجْتنى رأْفةً منْک وتحنّناً علىّ للّذى سبق لى من الْهدى الّذى له یسّرْتنى وفیه أنْشأْتنى، ومنْ قبْل ذٰلک رؤفْت بى بجمیل صنْعک وسوابغ نعمک فابْتدعْت خلْقى منْ منیٍّ یمْنىٰ، وأسْکنْتنی فی ظلماتٍ ثلاثٍ بیْن لحْمٍ ودمٍ وجلْدٍ؛

همواره کوچ‌کننده بودم از صلبی به رحمی، در ایام گذشته و قرن‌های پیشین، از باب رأفت و مهربانی و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنان‌که پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی به دنیام آوردی به خاطر آنچه در دانش و آگاهی‌ات برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادی و پیش از آن هم با رفتار زیبایت و نعمت‌های کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکی‌های سه‌گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی؛

لمْ تشْهدْنى خلْقى، ولمْ تجْعلْ إلىّ شیْئاً منْ أمْرى، ثمّ أخْرجْتنى للّذى سبق لى من الْهدىٰ إلى الدّنْیا تامّاً سویّاً، وحفظْتنى فى الْمهْد طفْلاً صبیّاً، ورزقْتنى من الْغذاء لبناً مریّاً، وعطفْت علىّ قلوب الْحواضن، وکفّلْتنى الْأمّهات الرّواحم، وکلأْتنى منْ طوارق الْجانّ، وسلّمْتنى من الزّیادة والنّقْصان، فتعالیْت یا رحیم یا رحْمٰن، حتّىٰ إذا اسْتهْللْت ناطقاً بالْکلام؛

و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی و چیزی از کار پدید آمدنم را به من واگذار نکردی، سپس برای آنچه در دانش و آگاهی‌ات از هدایتم گذشته بود مرا کامل و آراسته به دنیا آوردی و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره نگهداری‌ام نمودی و از بین غذا‌ها شیر گوارا نصیبم کردی و دل دایه‌ها را بر من مهربان نمودی و مادران پرمهر را به پرستاری‌ام گماشتی و از آسیب‌های پریان نگهداری فرمودی و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتری‌ای مهربان،‌ای بخشنده تا آنگاه که آغاز به سخن کردم؛

أتْممْت علىّ سوابغ الْإنْعام، وربّیتنى زائداً فى کلّ عامٍ، حتّىٰ إذا اکْتملتْ فطْرتى واعْتدلتْ مرّتى أوْجبْت علىّ حجّتک بأنْ ألْهمْتنى معْرفتک، وروّعْتنى بعجائب حکْمتک، وأیْقظْتنى لما ذرأْت فى سمائک وأرْضک منْ بدائع خلْقک، ونبّهْتنى لشکْرک وذکْرک، وأوْجبْت علىّ طاعتک وعبادتک، وفهّمْتنى ما جاءتْ به رسلک، ویسّرْت لى تقبّل مرْضاتک، ومننْت علىّ فى جمیع ذٰلک بعوْنک ولطْفک؛

نعمت‌های کاملت را بر من تمام کردی و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی تا آفرینشم کامل شد و تاب و توانم معتدل گشت، حجّتت را بر من واجب کردی، به این‌که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی‌های حکمتت به هراسم افکندی و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده‌های نو و شگفت پدید آوردی بیدارم کردی، به سپاسگزاری و یادت آگاهی‌ام دادی و طاعت و عبادتت را بر من واجب ساختی و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن خشنودی‌ات را بر من آسان کردی و در تمام این امور به یاری و مهربانی‌ات بر من منّت نهادی؛

ثمّ إذْ خلقْتنى منْ خیْر الثّرىٰ، لمْ ترْض لى یا إلٰهى نعْمةً دون أخْرىٰ، ورزقْتنى منْ أنْواع الْمعاش وصنوف الرّیاش بمنّک الْعظیم الْأعْظم علىّ، و إحْسانک الْقدیم إلىّ، حتّىٰ إذا أتْممْت علىّ جمیع النّعم وصرفْت عنّى کلّ النّقم لمْ یمْنعْک جهْلى وجرْأتى علیْک أنْ دللْتنى إلىٰ ما یقرّبنى إلیْک، ووفّقْتنى لما یزْ لفنى لدیْک، فإنْ دعوْتک أجبْتنى، و إنْ سألْتک أعْطیْتنى، و إنْ أطعْتک شکرْتنى، و إنْ شکرْتک زدْتنى؛

سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی برایم نپسندیدی‌ای معبودم نعمتی را بدون نعمتی دیگر بنابراین از انواع وسایل زندگی و اقسام بهره‌ها نصیب من فرمودی و این به خاطر نعمت‌بخشی بزرگ و بزرگ‌تر و احسان دیرینه‌ات بر من بود تا جایی که همه نعمت‌ها را بر من کامل کردی و تمام بلا‌ها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخی‌ام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک می‌کند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب می‌نماید توفیق دهی، پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانی‌ام فرمایی و اگر به سپاس‌گزاری‌ات برخیزم بر نعمتم بیفزایی؛

کلّ ذٰلک إکْمالٌ لأنْعمک علىّ و إحْسانک إلىّ، فسبْحانک سبْحانک منْ مبْدىً معیدٍ حمیدٍ مجیدٍ! وتقدّستْ أسْماؤک، وعظمتْ آلاؤک، فأىّ نعمک یا إلٰهى أحْصى عدداً وذکْراً؟ أمْ أىّ عطایاک أقوم بها شکْراً وهى یا ربّ أکْث‍ر منْ أنْ یحْصیها الْعادّون، أوْ یبْلغ علْماً بها الْحافظون؟ ثمّ ما صرفْت ودرأْت عنّى اللّٰهمّ من الضّرّ والضّرّاء أکْثر ممّا ظهر لى من الْعافیة والسّرّاء، وأنا أشْهد یا إلٰهى بحقیقة إیمانى؛

همه این‌ها کامل کردن نعمت‌هایت بر من و احسانت به‌سوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو که آفریننده‌ای و بازگرداننده‌ای و ستوده‌ای و بزرگواری، نام‌هایت پاک و نعمت‌هایت بزرگ است، خدایا کدام‌یک از نعمت‌هایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدام‌یک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی‌که پروردگارا، بیش از آن است که شماره‌گران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آن‌ها برسند، آنگاه‌ای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی می‌دهم به حقیقت ایمانم؛

وعقْد عزمات یقینى، وخالص صریح توْحیدى، وباطن مکْنون ضمیرى، وعلائق مجارى نور بصرى، وأساریر صفْحة جبینى، وخرْق مسارب نفْسى، وخذاریف مارن عرْنینى، ومسارب سماخ سمْعى، وما ضمّتْ وأطْبقتْ علیْه شفتاى، وحرکات لفْظ لسانى، ومغْرز حنک فمى وفکّى ومنابت أضْراسى؛

و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بی‌شائبه روشن و صادقانه‌ام و اندیشه‌ها و خیالات پنهان درونم و آویزه‌های راه‌های نور چشمم و چین‌های صفحه پیشانی‌ام و روزنه‌های راه‌های نفسم و پرّه‌های نرمه تیغه بینی‌ام و حفره‌های پرده شنوایی‌ام و آنچه ضمیمه شده و بر آن دو لبم بر هم نهاده و حرکت‌های سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آرواره‌ام و محل روییدن دندان‌هایم؛

ومساغ مطْعمى ومشْربى، وحمالة أمّ رأْسى، وبلوع فارغ حبائل عنقى، وما اشْتمل علیْه تامور صدْرى، وحمائل حبْل وتینى، و نیاط حجاب قلْبى، وأفْلاذ حواشى کبدى، وما حوتْه شراسیف أضْلاعى، وحقاق مفاصلى، وقبْض عواملى، وأطْراف أناملى، ولحْمى ودمى وشعْرى وبشرى وعصبى وقصبى وعظامى ومخّى وعروقى وجمیع جوارحى وما انْتسج علىٰ ذٰلک أیّام رضاعى، وما أقلّت الْأرْض منّى ونوْمى ویقْظتى وسکونى، وحرکات رکوعى وسجودى؛

و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی‌ام و بار بر مغز سرم و رسایی رگ‌های طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینه‌ام در برگرفته و پی‌های شاهرگم و آویخته‌های پرده دلم و قطعات کناره‌های کبدم و آنچه را در برگرفته غضروف‌های دنده‌هایم و جایگاه‌های مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگ‌هایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آن‌ها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداری‌ام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم؛

أنْ لوْ حاولْت واجْتهدْت مدى الْأعْصار والْأحْقاب لوْ عمّرْتها أنْ أؤدّى شکْر واحدةٍ منْ أنْعمک ما اسْتطعْت ذٰلک إلّا بمنّک الْموجب علىّ به شکْرک أبداً جدیداً، وثناءً طارفاً عتیداً، أجلْ ولوْ حرصْت أنا والْعادّون منْ أنامک أنْ نحْصى مدىٰ إنْعامک سالفه وآنفه ما حصرْناه عدداً، ولا أحْصیْناه أمداً، هیْهات أنّىٰ ذٰلک وأنْت الْمخْبر فى کتابک النّاطق والنّبا الصّادق ﴿و إنْ تعدّوا نعْمة اللّٰه لاٰ تحْصوهٰا﴾؛

خلاصه با تمام این امور گواهی می‌دهم بر اینکه اگر به حرکت می‌آمدم و طول روزگاران و زمان‌های بس دراز می‌کوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر می‌کردم که شکر یکی از نعمت‌هایت را بجا آورم توانایی‌اش را نداشتم، جز با مهرورزی‌ات که به سبب آن شکرت بر من واجب می‌شود، شکری دائم و نو و ثنایی تازه و فراهم. آری اگر من و همه شمارش‌گران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمت‌هایت، از نعمت‌های سابقه‌دار و بی‌سابقه‌ات را برشماریم، هرگز نمی‌توانیم به شماره آوریم و نه اندازه آن را به دست آوریم، چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت و خبر صادقانه‌ات اعلام کرده‌ای: «اگر در مقام شمردن نعمت‌های خدا برآیید نمی‌توانید آن‌ها را بشمارید.»

صدق کتابک اللّٰهمّ و إنْباؤک، وبلّغتْ أنْبیاؤک ورسلک ما أنْزلْت علیْهمْ منْ وحْیک، وشرعْت لهمْ وبهمْ منْ دینک، غیْر أنّى یا إلٰهى أشْهد بجهْدى وجدّى ومبْلغ طاعتى ووسْعى، وأقول مؤْمناً موقناً الْحمْدللّٰه الّذى لمْ یتّخذْ ولداً فیکون‌ موْروثاً، ولمْ یکنْ له شریکٌ فى ملْکه فیضادّه فیما ابْتدع؛

خدایا کتابت راست گفته و اخبارت صادقانه است و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحی‌ات بر آنان نازل کردی و برای آنان و به وسیله آنان از دینت قانون و شریعت ساختی، معبودم من گواهی می‌دهم به تلاش و کوششم و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم و از باب ایمان و یقین می‌گویم: ستایش ویژۀ خداست که فرزندی نگرفته تا از او ارث برند و برای او در فرمانروایی‌اش شریکی نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند؛

ولا ولیٌّ من الذّلّ فیرْفده فیما صنع، فسبْحانه سبْحانه ﴿لوْ کان فیهما آلهةٌ إلّا اللّٰه لفسدتا﴾ وتفطّرتا! سبْحان اللّٰه الْواحد الْأحد الصّمد الّذى لمْ یلدْ ولمْ یولدْ ولمْ یکنْ له کفواً أحدٌ! الْحمْدللّٰه حمْداً یعادل حمْد ملائکته الْمقرّبین وأنْبیائه الْمرْسلین، وصلّى اللّٰه علىٰ خیرته محمّدٍ خاتم النّبیّین وآله الطّیّبین الطّاهرین الْمخْلصین وسلّم؛

و سرپرستی از خواری و کوچکی برایش نبوده تا او را در آنچه ساخته یاری دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، «اگر در آسمان و زمین جز خداوند، معبودانی وجود داشت بی‌شک هر دو تباه می‌شدند» و متلاشی می‌گشتند، منزّه است خدای یگانه یکتا و بی‌نیاز که نزاده و زاده نشده و احدی همتایش نبوده است. ستایش ویژۀ خداست، ستایشی که برابری کند با ستایش فرشتگان مقرّب و انبیای مرسلش و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران و اهل‌بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد. آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا کرد و در دعا کوشش و تلاش نشان داد و درحالی‌که اشک از دیده‌های مبارکش جاری بود، دعا را به این صورت ادامه داد:

اللّٰهمّ اجْعلْنى أخْشاک کأنّى أراک، وأسْعدْنى بتقْواک، ولا تشْقنى بمعْصیتک، وخرْ لى فى قضائک، وبارکْ لى فى قدرک، حتّىٰ لاأحبّ تعْجیل ما أخّرْت ولا تأْخیر ما عجّلْت.

خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می‌بینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانی‌ات بدبختم مکن و خیر در آنچه مقرر کردی را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا شتاب آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی آرزو نکنم.

اللّٰهمّ اجْعلْ غناى فى نفْسى، والْیقین فى قلْبى، والْإخْلاص فى عملى، والنّوْر فى بصرى، والْبصیرة فى دینى، ومتّعْنى بجوارحى، واجْعلْ سمْعى وبصرى الْوارثیْن منّى، وانْصرْنى علىٰ منْ ظلمنى، وأرنى فیه ثارى ومآربى، وأقرّ بذٰلک عیْنى.

خدایا قرار ده، بی‌نیازی را در روح و روانم و یقین را در دلم و اخلاص را در عملم و نور را در دیده‌ام و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره‌مند کن و گوش و چشمم را دو وارث من گردان و مرا بر آن‌که به من ستم روا داشته پیروز کن و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده و چشمم را بدین سبب روشن گردان.

اللّٰهمّ اکْشفْ کرْبتى، واسْترْ عوْرتى، واغْفرْ لى خطیئتى، واخْسأْ شیْطانى، وفکّ رهانى، واجْعلْ لى یا إلٰهى الدّرجة الْعلْیا فى الْآخرة والْأولىٰ؛

خدایا گرفتاری‌ام را برطرف کن و زشتی‌ام را بپوشان و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و بدهکاری‌ام را ادا کن و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه‌ای برتر قرار ده؛

اللّٰهمّ لک الْحمْد کما خلقْتنى فجعلْتنى سمیعاً بصیراً، ولک الْحمْد کما خلقْتنى فجعلْتنى خلْقاً سویّاً رحْمةً بى وقدْ کنْت عنْ خلْقى غنیّاً، ربّ بما برأْتنى فعدّلْت فطْرتى، ربّ بما أنْشأْتنى فأحْسنْت صورتى، ربّ بما أحْسنْت إلىّ وفى نفْسى عافیْتنى، ربّ بما کلأْتنى ووفّقْتنى، ربّ بما أنْعمْت علىّ فهدیْتنى، ربّ بما أوْلیْتنى ومنْ کلّ خیْرٍ أعْطیْتنى، ربّ بما أطْعمْتنى وسقیْتنى، ربّ بما أغْنیْتنى وأقْنیْتنى، ربّ بما أعنْتنى وأعْززْتنى، ربّ بما ألْبسْتنى منْ ستْرک الصّافى، ویسّرْت لى منْ صنْعک الْکافى؛ صلّ علىٰ محمّدٍ وآل محمّدٍ، وأعنّى علىٰ بوائق الدّهور وصروف اللّیالى والْأیّام، ونجّنى منْ أهْوال الدّنْیا وکربات الْآخرة، واکْفنى شرّ ما یعْمل الظّالمون فى الْأرْض.

خدایا تو را ستایش که مرا آفریدی و شنوا و بینا قرار دادی و تو را ستایش که مرا پدید آوردی و از روی رحمت، آفریده‌ای متناسب قرار دادی، درحالی‌که از آفرینش من بی‌نیاز بودی، پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردی، پس در خلقتم تناسب نهادی، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز کردی و صورتم را نیکو نمودی، پروردگارا به اینکه به من احسان کردی و در خویشتنم سلامت و تندرستی نهادی، پروردگارا به اینکه محافظتم نمودی و موفّقم داشتی، پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدی و راهنمایی‌ام کردی، پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردی و از هر خیری عطایم فرمودی، پروردگارا به اینکه مرا خوراندی و نوشاندی، پروردگارا به اینکه بی‌نیازم ساختی و اندوخته‌ام بخشیدی، پروردگارا به اینکه یاری‌ام نمودی و توانمندی‌ام دادی، پروردگارا به اینکه به من پوشاندی، از پوشش خالص و نابت و بر من آسان نمودی، از رفتار کفایت‌کننده‌ات؛ بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلا‌های روزگار و حوادث شب‌ها و روز‌ها یاری ده و از هراس‌های دنیا و گرفتاری‌های آخرت رهایم کن و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می‌دهند بازدار.

اللّٰهمّ ما أخاف فاکْفنى، وما أحْذر فقنى، وفى نفْسى ودینى فاحْرسْنى، وفى سفرى فاحْفظْنى، وفى أهْلى ومالى فاخْلفْنى، وفیما رزقْتنى فبارکْ لى، وفى نفْسى فذلّلْنى، وفى أعْین النّاس فعظّمْنى، ومنْ شرّ الْجنّ والْإنْس فسلّمْنى، وبذنوبى فلا تفْضحْنى، وبسریرتى فلا تخْزنى، وبعملى فلا تبْتلنى، و نعمک فلا تسْلبْنى، و إلىٰ غیْرک فلا تکلْنى؛

خدایا از آنچه می‌ترسم مرا بس باش و از آنچه پرهیز می‌کنم نگهداری کن و در روح و روانم و دینم از من نگهبانی فرما و مرا در سفرم نگهدار و در خاندان و مالم جانشینم باش و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده و در نزد خویش خوارم ساز و در دیدگان مردم بزرگم کن و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز و به پنهانم خوار و بی‌مقدارم مکن و به عملم دچارم مساز و مرا از نعمت‌هایت محروم مفرما و به غیر خود واگذارم مکن؛

إلٰهى إلىٰ منْ تکلنى، إلىٰ قریبٍ فیقْطعنى، أمْ إلىٰ بعیدٍ فیتجهّمنى، أمْ إلى الْمسْتضْعفین لى وأنْت ربّى و ملیک أمْرى؟ أشْکو إلیْک غرْبتى، وبعْد دارى، وهوانى علىٰ منْ ملّکْته أمْرى، إلٰهى فلاٰ تحْللْ علىّ غضبک، فإنْ لمْ تکنْ غضبْت علىّ فلا أبالى سواک، سبْحانک غیْر أنّ عافیتک أوْسع لى، فأسْألک یا ربّ بنور وجْهک الّذى أشْرقتْ له الْأرْض والسّماوات، وکشفتْ به الظّلمات؛

خدایا، مرا به که واگذار می‌کنی؟ به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد یا به بیگانه تا با من با ترش‌رویی برخورد کند یا به آنان‌که خوارم می‌شمرند؟ و حال اینکه تو خدای من و زمامدار کار منی. من به تو شکایت می‌کنم، از غربتم و دوری خانه آخرتم و سبکی‌ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی. معبودم خشمت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده‌تر است، از تو درخواست می‌کنم پروردگارا به نور ذاتت که زمین و آسمان‌ها به آن روشن گشت و تاریکی‌ها به آن برطرف شد؛

وصلح به أمْر الْأوّلین والْآخرین أنْ لاتمیتنى علىٰ غضبک ولا تنْزلْ بى سخطک، لک الْعتْبىٰ، لک الْعتْبىٰ حتّىٰ ترْضىٰ قبْل ذٰلک لاإلٰه إلّا أنْت ربّ الْبلد الْحرام والْمشْعر الْحرام والْبیْت الْعتیق الّذى أحْللْته الْبرکة وجعلْته للنّاس أمْناً، یا منْ عفا عنْ عظیم الذّنوب بحلْمه، یا منْ أسْبغ النّعْماء بفضْله، یا منْ‌أعْطى الْجزیل بکرمه، یا عدّتى فى شدّتى، یا صاحبى فى وحْدتى، یا غیاثى فى کرْبتى، یا ولیّى فى نعْمتى، یا إلٰهى و إلٰه آبائى إبْراهیم و إسْماعیل و إسْحاق ویعْقوب وربّ جبْرئیل ومیکائیل و إسْرافیل وربّ محمّدٍ خاتم النّبیّین وآله الْمنْتجبین، و منْزل التّوْراة والْإنْجیل والزّبور والْفرْقان ومنزّل کهیعص وطٰهٰ ویٰس والْقرْآن الْحکیم؛

و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به سر و سامان رسید که مرا بر خشمت نمیرانی و غضبت را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست، خشنودی حق توست تا پیش از آن راضی شوی، معبودی جز تو نیست، پروردگار خانه محترم و مشعرالحرام و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی و آن را برای مردم ایمن ساختی،‌ای آن‌که با بردباری‌اش از گناهان بزرگ گذشت،‌ای آن‌که با احسانش نعمت‌ها را کامل ساخت،‌ای آن‌که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد،‌ای توشه‌ام در سختی‌ها،‌ای همراهم در تنهایی،‌ای فریادرسم در گرفتاری‌ها،‌ای سرپرستم در نعمت‌ها،‌ای خدای من و خدای پدرانم ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پروردگار جبرائیل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل‌بیت برگزیده‌اش و نازل‌کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و نازل‌کننده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم؛

أنْت کهْفى حین تعْیینى الْمذاهب فى سعتها، وتضیق بى الْأرْض برحْبها، ولوْلا رحْمتک لکنْت من الْهالکین، وأنْت مقیل عثْرتى، ولوْلا ستْرک إیّاى لکنْت من الْمفْضوحین، وأنْت مؤیّدى بالنّصْر علىٰ أعْدائى، ولوْلا نصْرک إیّاى لکنْت من الْمغْلوبین، یا منْ خصّ نفْسه بالسّموّ والرّفْعة فأوْلیاؤه بعزّه یعْتزّون، یا منْ جعلتْ له الْملوک نیر الْمذلّة علىٰ أعْناقهمْ فهمْ منْ سطواته خائفون؛

تو پناهگاه منی زمانی که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده‌ام کنند و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم و نادیده گیرنده لغزشم تویی و اگر پرده‌پوشی‌ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم حمایت می‌کنی و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکست‌خوردگان بودم،‌ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز می‌شوند،‌ای آن‌که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن‌هایشان گذاشته‌اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند؛

یعْلم خائنة الْأعْین وما تخْفى الصّدور، وغیْب ما تأْتى به الْأزْمنة والدّهور، یا منْ لایعْلم کیْف هو إلّا هو، یا منْ لایعْلم ما هو إلّا هو، یا منْ لایعْلمه إلّا هو، یا منْ کبس الْأرْض على الْماء وسدّ الْهواء بالسّماء، یا منْ له أکْرم الْأسْماء، یا ذا الْمعْروف الّذى لاینْقطع أبداً، یا مقیّض الرّکْب لیوسف فى الْبلد الْقفْر ومخْرجه من الْجبّ وجاعله بعْد الْعبودیّة ملکاً، یا رادّه علىٰ یعْقوب بعْد أن ابْیضّتْ عیْناه من الْحزْن فهو کظیمٌ، یا کاشف الضّرّ والْبلْوىٰ عنْ أیّوب، وممْسک یدیْ إبْراهیم عنْ ذبْح ابْنه بعْد کبر سنّه وفناء عمره؛

خیانت چشم‌ها را و آنچه سینه‌ها پنهان می‌کنند می‌داند و به پنهانی‌هایی که زمان‌ها و روزگاران می‌آورد آگاهی دارد،‌ای آن‌که جز او نمی‌داند او چگونه است،‌ای آن‌که جز او نمی‌داند او چیست،‌ای آن‌که جز او، او را نمی‌شناسد،‌ای آن‌که زمین را بر آب انباشت و هوا را به آسمان بست،‌ای آن‌که برای او گرامی‌ترین نام‌هاست،‌ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد،‌ای آماده‌کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بی‌آب و گیاه و خارج‌کننده‌اش از چاه و قراردهنده‌اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی،‌ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب پس از آنکه دو چشمش از اندوه نابینا شد و دلش آکنده از غم بود،‌ای برطرف‌کننده بدحالی و گرفتاری از ایوب،‌ای گیرنده دست‌های ابراهیم از بریدن سر فرزندش، پس از سنّ پیری و به پایان آمدن عمرش؛

یا من اسْتجاب لزکریّا فوهب له یحْیىٰ ولمْ یدعْه فرْداً وحیداً، یا منْ أخْرج یونس منْ بطْن الْحوت، یا منْ فلق الْبحْر لبنى إسْرائیل فأنْجاهمْ وجعل فرْعوْن وجنوده من الْمغْرقین، یا منْ أرْسل الرّیاح مبشّراتٍ بیْن یدیْ رحْمته، یا منْ لمْ یعْجلْ علىٰ منْ عصاه منْ خلْقه، یا من اسْتنْقذ السّحرة منْ بعْد طول الْجحود وقدْ غدوْا فى نعْمته یأْکلون رزْقه، ویعْبدون غیْره وقدْ حادّوه ونادّوه وکذّبوا رسله؛‌

ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را بی‌کس و تنها وا نگذاشت،‌ای که یونس را از دل ماهی در آورد،‌ای که دریا را برای بنی اسراییل شکافت و آنان را نجات داد و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد،‌ای که باد‌ها را مژده دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد،‌ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد،‌ای آن‌که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند و در عین حال متنعّم به نعمت او رزقش را می‌خوردند و برای غیر او بندگی می‌کردند، با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند و پیامبرانش را تکذیب کردند؛

یا اللّٰه یا اللّٰه یا بدىء، یا بدیع لاندّ لک، یا دائماً لانفاد لک، یا حیّاً حین لاحىّ، یا محْیى الْموْتىٰ، یا منْ هو قائمٌ علىٰ کلّ نفْسٍ بما کسبتْ، یا منْ قلّ له شکْرى فلمْ یحْرمْنى، وعظمتْ خطیئتى فلمْ یفْضحْنى، ورآنى على الْمعاصى فلمْ یشْهرْنى، یا منْ حفظنى فى صغرى، یا منْ رزقنى فى کبرى، یا منْ‌أیادیه عنْدى لاتحْصىٰ، و نعمه لاتجازىٰ، یا منْ عارضنى بالْخیْر والْإحْسان وعارضْته بالْإساءة والْعصْیان، یا منْ هدانى للْإیمان منْ قبْل أنْ أعْرف شکْر الامْتنان، یا منْ دعوْته مریضاً فشفانى؛‌

ای خدا،‌ای خدا،‌ای آغازگر،‌ای نوآور، برای تو همتایی نیست،‌ای جاودانی که پایانی برایت نمی‌باشد،‌ای زنده وقتی که زنده‌ای نبود،‌ای زنده‌کننده مردگان،‌ای مراقب بر هرکس به آنچه انجام داده،‌ای که شکرم برای او اندک است، ولی محرومم نساخت و خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد و مرا بر نافرمانی‌ها دید، ولی در بین مردم مشهور و سرشناسم ننمود،‌ای که در خردسالی حفظم نمود و در بزرگ‌سالی رزقم داد،‌ای که عطاهایش نزد من شماره نشود و نعمت‌هایش تلافی نگردد،‌ای که با من به خیر و احسان روبرو شد و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم،‌ای که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمت‌هایش را بشناسم،‌ای که در بیماری خواندمش، پس شفایم داد؛

وعرْیاناً فکسانى، وجائعاً فأشْبعنى، وعطْشاناً فأرْوانى، وذلیلاً فأعزّنى، وجاهلاً فعرّفنى، ووحیداً فکثّرنى، وغائباً فردّنى، ومقلّاً فأغْنانى، ومنْتصراً فنصرنى، وغنیّاً فلمْ یسْلبْنى، وأمْسکْت عنْ جمیع ذٰلک فابْتدأنى، فلک الْحمْد والشّکْر یا منْ أقال عثْرتى، ونفّس کرْبتى، وأجاب دعْوتى، وستر عوْرتى، وغفر ذنوبى، وبلّغنى طلبتى، ونصرنى علىٰ عدوّى، و إنْ أعدّ نعمک ومننک وکرائم منحک لاأحْصیها؛

و در حال برهنگی، پوشاند مرا و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود و در حال خواری، عزّتم بخشید و در حال نادانی، معرفتم داد و در حال تنهایی افزونم نمود و در حال غربت، بازم گرداند و در حال نداری، دارایم کرد و در یاری‌خواهی، یاری‌ام فرمود و در ثروتمندی محرومم نکرد و از درخواست همه این‌ها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، ستایش و سپاس توراست،‌ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود و دعایم را اجابت کرد و عیبم را پوشاند و گناهم را آمرزید و مرا به خواسته‌ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمت‌ها و عطا‌ها و بخشش‌های باارزشت را برشمارم هرگز نمی‌توانم به شماره آرم؛

یا موْلاى أنْت الّذى مننْت، أنْت الّذى أنْعمْت، أنْت الّذى أحْسنْت، أنْت الّذى أجْملْت، أنْت الّذى أفْضلْت، أنْت الّذى أکْملْت، أنْت الّذى رزقْت، أنْت الّذى وفّقْت، أنْت الّذى أعْطیْت، أنْت الّذى أغْنیْت، أنْت الّذى أقْنیْت، أنْت الّذى آویْت، أنْت الّذى کفیْت، أنْت الّذى هدیْت، أنْت الّذى عصمْت، أنْت الّذى سترْت، أنْت الّذى غفرْت، أنْت الّذى أقلْت، أنْت الّذى مکّنْت، أنْت الّذى أعْززْت، أنْت الّذى أعنْت، أنْت الّذى عضدْت، أنْت الّذى أیّدْت، أنْت الّذى نصرْت، أنْت الّذى شفیْت، أنْت الّذى عافیْت، أنْت الّذى أکْرمْت؛‌

ای سرور من، تویی که عطا کردی، تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که موّفق نمودی، تویی که عطا کردی، تویی که بی‌نیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده‌پوشی نمودی، تویی که آمرزیدی، تویی که نادیده گرفتی، تویی که قدرت دادی، تویی که توانمندی بخشیدی، تویی که کمک کردی، تویی که حمایت فرمودی، تویی که نیرو بخشیدی، تویی که نصرت دادی، تویی که شفا بخشیدی، تویی که سلامت کامل دادی، تویی که گرامی داشتی؛

تبارکْت وتعالیْت، فلک الْحمْد دائماً، ولک الشّکْر واصباً أبداً، ثمّ أنا یا إلٰهى الْمعْترف بذنوبى فاغْفرْها لى، أنا الّذى أسأْت، أنا الّذى أخْطأْت، أنا الّذى هممْت، أنا الّذى جهلْت، أنا الّذى غفلْت، أنا الّذى سهوْت، أنا الّذى اعْتمدْت، أنا الّذى تعمّدْت، أنا الّذى وعدْت، وأنا الّذى أخْلفْت، أنا الّذى نکثْت، أنا الّذى أقْررْت، أنا الّذى اعْترفْت بنعْمتک علىّ وعنْدى وأبوء بذنوبى فاغْفرْها لى، یا منْ لاتضرّه ذنوب عباده وهو الْغنىّ عنْ طاعتهمْ، والْموفّق منْ عمل صالحاً منْهمْ بمعونته ورحْمته، فلک الْحمْد إلٰهى وسیّدى؛

بزرگ و برتری، حمد و شکر همیشگی توراست، سپس من معبودا اعتراف‌کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانی نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان‌شکنی نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم و به گناهانم اقرار می‌کنم، پس مرا بیامرز،‌ای آن‌که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند و او بی‌نیاز از طاعت آنان است و توفیق‌دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس‌ای معبود من و آقای من و خدای من؛

إلٰهى أمرْتنى فعصیْتک، ونهیْتنى فارْتکبْت نهْیک، فأصْبحْت لاذا براءةٍ لى فأعْتذر، ولا ذا قوّةٍ فأنْتصر، فبأیّ شىْءٍ أسْتقْبلک یا موْلاى؟ أبسمْعى؟ أمْ ببصرى؟ أمْ بلسانى؟ أمْ بیدى؟ أمْ برجْلى؟ ألیْس کلّها نعمک عنْدى وبکلّها عصیْتک یا موْلاى؟ فلک الْحجّة والسّبیل علىّ، یا منْ سترنى من الْآباء والْأمّهات أنْ یزْجرونى، ومن الْعشائر والْإخْوان أنْ یعیّرونى، ومن السّلاطین أنْ یعاقبونى، ولو اطّلعوا یا موْلاى علىٰ ما اطّلعْت علیْه منّى إذاً ما أنْظرونى، ولرفضونى وقطعونى، فها أنا ذا یا إلٰهى، بیْن یدیْک یا سیّدى؛

فرمان دادی فرمانت را نخواندم، نهیم نمودی، مرتکب نهیت شدم، اکنون چنانم که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم و نه دارای قدرتم تا یاری ستانم،‌ای مولای من با چه وسیله‌ای با تو روبرو شوم؟ آیا با گوشم، یا با دیده‌ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت‌های تو نزد من نیست؟ و من با همه این‌ها تو را معصیت کردم،‌ای مولای من، تو را بر من حجّت و راه است،‌ای آن‌که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولای من اگر اینان آگاه می‌شدند، بر آنچه تو بر آن از من می‌دانی، در این صورت مهلتم نمی‌دانند و مرا تنها می‌گذاردند و از من می‌بریدند، هم اینک‌ای خدای من در برابرت هستم،‌ای آقای من؛
خاضعٌ ذلیلٌ حصیرٌ حقیرٌ، لاذو براءةٍ فأعْتذر، ولا ذو قوّةٍ فأنْتصر، ولا حجّةٍ فأحْتج‌ّ بها، ولا قائلٌ لمْ أجْترحْ ولمْ أعْملْ سوءاً، وما عسى الْجحود ولوْ جحدْت یا موْلاى ینْفعنى، کیْف وأنّىٰ ذٰلک وجوارحى کلّها شاهدةٌ علىّ بما قدْ عملْت، وعلمْت یقیناً غیْر ذى شکٍّ أنّک سائلى منْ عظائم الْأمور، وأنّک الْحکم الْعدْل الّذى لاتجور، وعدْلک مهْلکى ومنْ کلّ عدْلک مهْربى، فإنْ تعذّبْنى یا إلٰهى فبذنوبى بعْدحجّتک علىّ، و إنْ تعْف عنّى فبحلْمک وجودک وکرمک، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الظّالمین؛

فروتن و خوار، درمانده و کوچک، نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم و نه نیرویی که یاری بطلبم و نه دلیلی که با آن بهانه و عذر بیاورم و نه گوینده‌ای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم، انکار گناه کجا؟ بر فرض اگر انکار می‌کردم، چه سود می‌داد، چگونه؟ و چسان این معنا ممکن شود و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواه‌اند به یقین دانستم بدون تردید که تو از کار‌های بزرگ من پرسنده‌ای و تو حاکم عدالت‌پیشه‌ای هستی که در حکم و داوری ستم نمی‌کنی و عدالت تو هلاک‌کننده من است و من از همه عدالت تو گریزانم، معبودا اگر مرا عذاب کنی، به خاطر گناهان من است پس از حجّتی که بر من داری و اگر از من درگذری، به سبب بردباری و جود و بزرگواری توست، معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم؛

لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الْمسْتغْفرین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الْموحّدین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الْخائفین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الْوجلین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الرّاجین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الرّاغبین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الْمهلّلین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من السّائلین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الْمسبّحین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک إنّى کنْت من الْمکبّرین، لاإلٰه إلّا أنْت سبْحانک ربّى وربّ آبائى الْأوّلین؛

معبودی جز تو نیست من از آمرزش‌خواهانم، معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودی جز تو نیست من از «لا اله الّا الله» گویانم، معبودی جز تو نیست من از درخواست‌کنندگانم، معبودی جز تو نیست من از تسبیح کنندگانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من؛

اللّٰهمّ هٰذا ثنائى علیْک ممجّداً، و إخْلاصى لذکْرک موحّداً، و إقْرارى بآلائک معدّداً، و إنْ کنْت مقرّاً أنّى لمْ أحْصها لکثْرتها وسبوغها وتظاهرها وتقادمها إلىٰ حادثٍ ما لمْ تزلْ تتعهّدنى به معها منْذ خلقْتنى وبرأْتنى منْ أوّل الْعمْر من الْإغْناء من الْفقْر، وکشْف الضّرّ، وتسْبیب الْیسْر، ودفْع الْعسْر، وتفْریج الْکرْب، والْعافیة فى الْبدن، والسّلامة فى الدّین، ولوْ رفدنى علىٰ قدْر ذکْر نعْمتک جمیع الْعالمین من الْأوّلین والْآخرین ما قدرْت ولا همْ علىٰ ذٰلک، تقدّسْت وتعالیْت منْ ربٍّ کریمٍ عظیمٍ رحیمٍ لاتحْصىٰ آلاؤک، ولا یبْلغ ثناؤک؛ ولا تکافىٰ نعْماؤک، صلّ علىٰ محمّدٍ وآل محمّدٍ وأتْممْ علیْنا نعمک، وأسْعدْنا بطاعتک، سبْحانک لاإلٰه إلّا أنْت.

خدایا این است ثنای من بر تو و برای تعظیم تو و اخلاصم برای یاد تو و به خاطر یکتاپرستی و اقرارم به نعمت‌هایت، در شمارش آنان، اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آن‌ها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایانی و پیشی جستنش تاکنون، آنچه همواره مرا با آن همراه آن‌ها سرپرستی می‌کردی، از هنگامی که مرا آفریدی و پدید آوردی، از آغاز عمر و همه آنچه بر من بخشیدی از بی‌نیاز گرداندنم از تهیدستی و برطرف کردن بدحالی و فراهم کردن اسباب راحتی و دفع دشواری و گشودن گره اندوه و تندرستی در بدن و سلامت در دین، اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازه‌ای که نعمتت را ذکر کنم یاری‌ام دهند، نه من قدرت ذکر آن را دارم نه آن‌ها، پاکی و برتری، از اینکه پروردگار کریم، بزرگ، مهربانی، عطاهایت به عدد نیاید، به ثنایت نتوان رسید؛ نعمت‌هایت تلافی نگردد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمت‌هایت را بر ما تمام کن و به طاعتت خوشبختمان فرما، منزّهی تو، معبودی جز تو نیست.

اللّٰهمّ إنّک تجیب الْمضْطرّ، وتکْشف السّوء، وتغیث الْمکْروب، وتشْفى السّقیم، وتغْنى الْفقیر، وتجْبر الْکسیر، وترْحم الصّغیر، وتعین الْکبیر، ولیْس دونک ظهیرٌ، ولا فوْقک قدیرٌ، وأنْت الْعلىّ الْکبیر، یا مطْلق الْمکبّل الْأسیر، یا رازق الطّفْل الصّغیر، یا عصْمة الْخائف الْمسْتجیر، یا منْ لاشریک له ولا وزیر؛

خدایا بیچارگان را پاسخ می‌دهی و بدی را برطرف می‌کنی و به فریاد گرفتاران می‌رسی و بیماران را درمان می‌کنی و تهیدست را بی‌نیاز می‌گردانی و شکست را جبران می‌نمایی و به خردسالان رحم می‌کنی و به بزرگ‌سالان کمک می‌دهی، جز تو پشتیبانی نیست و فوق تو قدرتمندی وجود ندارد و تو برتر و بزرگی،‌ای رهاکننده اسیر در بند،‌ای روزی‌دهنده کودک خردسال،‌ای پناه هراسنده پناه‌خواه،‌ای که برایت شریک و وزیری نیست؛

صلّ علىٰ محمّدٍ وآل محمّدٍ، وأعْطنى فى هٰذه الْعشیّة أفْضل ما أعْطیْت وأنلْت أحداً منْ عبادک منْ نعْمةٍ تولیها، وآلاءٍ تجدّدها، وبلیّةٍ تصْرفها، وکرْبةٍ تکْشفها، ودعْوةٍ تسْمعها، وحسنةٍ تتقبّلها، وسیّئةٍ تتغمّدها، إنّک لطیفٌ بما تشاء خبیرٌ وعلىٰ کلّ شىْءٍ قدیرٌ.

بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و در این شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را، از نعمتی که می‌بخشی و عطا‌هایی که تجدید می‌نمایی و بلایی که برمی‌گردانی و رنجی که برطرف می‌کنی و دعایی که می‌شنوی و عمل نیکی که می‌پذیری و بدی و زشتی که می‌پوشانی، همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی و بر هر کاری توانایی.

اللّٰهمّ إنّک أقْرب منْ دعى، وأسْرع منْ أجاب، وأکْرم منْ عفا، وأوْسع منْ أعْطىٰ، وأسْمع منْ سئل، یا رحْمٰن الدّنْیا والْآخرة ورحیمهما، لیْس کمثْلک مسْؤولٌ، ولا سواک مأْمولٌ، دعوْتک فأجبْتنى، وسألْتک فأعْطیْتنى، ورغبْت إلیْک فرحمْتنى، ووثقْت بک فنجّیْتنى، وفزعْت إلیْک فکفیْتنى؛

خدایا تو نزدیک‌ترین کسی هستی که خوانده شود و سریع‌ترین کسی که جواب دهد و بزرگوارترین کسی که گذشت کند و وسیع‌ترین کسی که عطا کند و شنواترین کسی که سؤال شود،‌ای مهربان دنیا و آخرت و بخشنده در هر دو، همانند تو سؤال شده‌ای نیست و غیر تو آرزو شده‌ای وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادی، از تو درخواست کردم عطایم نمودی و به‌سویت مشتاق، به من رحم فرمودی، به تو اطمینان کردم، نجاتم دادی و به تو پناهنده شدم، کفایتم نمودی؛

اللّٰهمّ فصلّ علىٰ محمّدٍ عبْدک ورسولک ونبیّک وعلىٰ آله الطّیّبین الطّاهرین أجْمعین، وتمّمْ لنا نعْماءک، وهنّئْنا عطاءک، واکْتبْنا لک شاکرین، ولآلائک ذاکرین، آمین آمین ربّ الْعالمین.

خدایا درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و پیامبرت و بر همگی اهل‌بیت پاک و پاکیزه‌اش و نعمت‌هایت را بر ما تمام کن و عطاهایت را بر ما گوارا گردان و ما را نسبت به خودت از سپاسگزاران و در نعمت‌هایت از یادکنندگان ثبت فرما، آمین آمین‌ای پروردگار جهانیان.

اللّٰهمّ یا منْ ملک فقدر، وقدر فقهر، وعصى فستر، واسْتغْفر فغفر، یا غایة الطّالبین الرّاغبین ومنْتهىٰ أمل الرّاجین، یا منْ أحاط بکلّ شىْءٍ علْماً، ووسع الْمسْتقیلین رأْفةً ورحْمةً وحلْماً؛

خدایا‌ ای که مالک شد و توانست و توانست و چیره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد، آمرزید،‌ای هدف خواستاران مشتاق و نهایت آرزوی امیدواران،‌ای آن‌که در دانایی بر هر چیز احاطه دارد و در مهربانی و رحمت و بردباری، خواهندگان گذشت از گناه را فرا می‌گیرد؛

اللّٰهمّ إنّا نتوجّه إلیْک فى هٰذه الْعشیّة الّتى شرّفْتها وعظّمْتها بمحمّدٍ نبیّک ورسولک وخیرتک منْ خلْقک وأمینک علىٰ وحْیک، الْبشیر النّذیر، السّراج الْمنیر، الّذى أنْعمْت به على الْمسْلمین وجعلْته رحْمةً للْعالمین.

خدایا در این شب به تو رو می‌آوریم، شبی که آن را برجستگی و برتری و عظمت دادی به محمّد پیامبرت و فرستاده‌ات و برگزیده از خلقت و امین وحی‌ات، آن مژده‌دهنده و هشداردهنده و چراغ نوربخش، آن‌که به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشیدی و او را رحمت برای جهانیان قرار دادی.

اللّٰهمّ فصلّ علىٰ محمّدٍ وآل محمّدٍ کما محمّدٌ أهْلٌ لذٰلک منْک یا عظیم فصلّ علیْه وعلىٰ آله الْمنْتجبین الطّیّبین الطّاهرین أجْمعین، وتغمّدْنا بعفْوک عنّا، فإلیْک عجّت الْأصْوات بصنوف اللّغات، فاجْعلْ لنا اللّٰهمّ فى هٰذه الْعشیّة نصیباً منْ کلّ خیْرٍ تقْسمه بیْن عبادک، ونورٍ تهْدى به، ورحْمةٍ تنْشرها، وبرکةٍ تنْزلها، وعافیةٍ تجلّلها، ورزْقٍ تبْسطه یا أرْحم الرّاحمین؛

خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آن‌چنان‌که محمّد از جانب تو شایسته آن است،‌ای بزرگ، بر او و بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزه‌اش درود فرست و ما را به گذشتت از ما (به رحمتت) بپوشان‌که صدا‌ها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدایا در این شب برای ما این امور را قرار ده: از هر خیری نصیبی که میان بندگانت تقسیم می‌کنی و نوری که با آن هدایت می‌نمایی و رحمتی که می‌گسترانی و برکتی که فرو می‌فرستی و تندرستی و عافیتی که بر اندام حیات بندگان می‌پوشانی و رزقی که می‌گسترانی،‌ای مهربان‌ترین مهربانان؛

اللّٰهمّ أقْلبْنا فى هٰذا الْوقْت منْجحین مفْلحین مبْرورین غانمین، ولا تجْعلْنا من الْقانطین، ولا تخْلنا منْ رحْمتک، ولا تحْرمْنا ما نؤمّله منْ فضْلک، ولا تجْعلْنا منْ رحْمتک محْرومین، ولا لفضْل ما نؤمّله منْ عطائک قانطین، ولا تردّنا خائبین، ولا منْ بابک مطْرودین، یا أجْود الْأجْودین، وأکْرم الْأکْرمین، إلیْک أقْبلْنا موقنین، و لبیْتک الْحرام آمّین قاصدین، فأعنّا علىٰ مناسکنا، وأکْملْ لنا حجّنا، واعْف عنّا وعافنا، فقدْ مددْنا إلیْک أیْدینا فهى بذلّة الاعْتراف موْسومةٌ؛

خدایا ما را در این وقت از پیشگاه رحمتت پیروز و رستگار و پذیرفته و بهره‌مند بازگردان و ما را از ناامیدان قرار مده و از رحمتت با دست تهی و خالی مگذار و از آنچه از احسانت امیدواریم مبتلای به حرمان مکن و از رحمتت محروممان منما و از افزونی آنچه از عطایت آرزو داریم ناامید مساز و ناکام باز مگردان و از درگاهت مران،‌ای بخشنده‌ترین بخشندگان و کریم‌ترین کریمان، یقین‌کنان به درگاهت رو نمودیم و آهنگ‌کنان و روی‌کنان به زیارت خانه‌ات آمده‌ایم، بر ادای مناسک حج یاری‌مان ده و حجّمان را کامل کن و از ما درگذر و به ما سلامت کامل بده، چراکه دست‌های خود را به جانب تو دراز کرده‌ایم و آن دست‌ها به خواری اعتراف علامت‌دار است؛

اللّٰهمّ فأعْطنا فى هٰذه الْعشیّة ما سألْناک، واکْفنا ما اسْتکْفیْناک، فلا کافى لنا سواک، ولا ربّ لنا غیْرک، نافذٌ فینا حکْمک، محیطٌ بنا علْمک، عدْلٌ فینا قضاؤک، اقْض لنا الْخیْر، واجْعلْنا منْ أهْل الْخیْر.

خدایا آنچه را در این شب از تو خواستیم به ما عطا کن و کفایت آنچه را از تو خواستیم عهده‌دار باش که ما را کفایت‌کننده‌ای جز تو نیست و برای ما پروردگاری جز تو نمی‌باشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگیر است، داوری‌ات درباره ما عادلانه است، خیر را برای ما حکم کن و ما را اهل خیر قرار بده.

اللّٰهمّ أوْجبْ لنا بجودک عظیم الْأجْر، وکریم الذّخْر، ودوام الْیسْر، واغْفرْ لنا ذنوبنا أجْمعین، ولا تهْلکْنا مع الْهالکین، ولا تصْرفْ عنّا رأْفتک ورحْمتک یا أرْحم الرّاحمین؛

خدایا پاداش بزرگ و ذخیره کریمانه و دوام آسایش را به حق جودت بر ما لازم گردان و گناهان همه ما را بیامرز و با هلاک‌شدگان هلاکمان مکن و مهربانی و رحمتت را از ما باز مگردان،‌ای مهربان‌ترین مهربانان؛

اللّٰهمّ اجْعلْنا فى هٰذا الْوقْت ممّنْ سألک فأعْطیْته، وشکرک فزدْته، وثاب إلیْک فقبلْته، وتنصّل إلیْک منْ ذنوبه کلّها فغفرْتها له، یا ذا الْجلال والْإکْرام.

خدایا در این وقت ما را از کسانی قرار ده که از تو درخواست کردند و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شکر نمودند پس بر آنان افزودی و به‌سویت بازگشتند و آنان را پذیرفتی و به‌سوی تو از همه گناهانشان بیزاری جستند پس همه گناهانشان را آمرزیدی،‌ای دارای بزرگی و رأفت و محبت.

اللّٰهمّ ونقّنا وسدّدْنا واقْبلْ تضرّعنا، یا خیْر منْ سئل، ویا أرْحم من اسْترْحم، یا منْ لا یخْفىٰ علیْه إغْماض الْجفون، ولا لحْظ الْعیون، ولا ما اسْتقرّ فى الْمکْنون، ولا ما انْطوتْ علیْه مضْمرات الْقلوب، ألا کلّ ذٰلک قدْ أحْصاه علْمک، ووسعه حلْمک، سبْحانک وتعالیْت عمّا یقول الظّالمون علوّاً کبیراً، تسبّح لک السّماوات السّبْع والْأرضون ومنْ فیهنّ و إنْ منْ شىْءٍ إلّا یسبّح بحمْدک؛

خدایا ما را پاک کن و به جانب راستی و درستی توجّه ده و زاری ما را بپذیر،‌ای بهترین کسی که درخواست شد و رحم‌کننده‌ترین کسی که از او رحمت خواسته شد،‌ای آن‌که بر هم نهادن پلک‌ها و دقّت نظر چشم‌ها بر او پوشیده نیست و آنچه در نهان مستقر شده و آنچه را پنهانی‌های قلوب در برگرفته از او پنهان نیست، آری همه این‌ها را دانشت شماره کرده و بردباری‌ات فرا گرفته، تو منزّهی و برتری، از آنچه ستمگران درباره‌ات می‌گویند، آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها و هرکه در آن‌هاست تو را تسبیح می‌گویند و هیچ موجودی نیست مگر اینکه همراه ستایشت تسبیح می‌گوید؛

فلک الْحمْد والْمجْد وعلوّ الْجدّ، یا ذا الْجلال والْإکْرام، والْفضْل والْإنْعام، والْأیادى الْجسام، وأنْت الْجواد الْکریم، الرّؤوف الرّحیم. اللّٰهمّ أوْسعْ علىّ منْ رزْقک الْحلال، وعافنى فى بدنى ودینى، وآمنْ خوْفى، وأعْتقْ رقبتى من النّار. اللّٰهمّ لاتمْکرْ بى ولا تسْتدْرجْنى ولا تخْدعْنى، وادْرأْ عنّى شرّ فسقة الْجنّ والْإنْس.

پس تو را سپاس و بزرگواری و بلندی مقام،‌ای دارنده بزرگی و رأفت و محبت و احسان و مهربانی و لطف و عطا‌های بزرگ و تویی بخشنده کریم رئوف و مهربان، خدایا از روزی حلالت بر من وسعت ده و در تن و دینم سلامت کامل بخش و ترسم را امان ده و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده و مرا به تدریج بر بدی‌هایم مؤاخذه مکن و مرا در خیالات باطلم رها مساز و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.

در این قسمت از دعا سر و دیده خود را به جانب آسمان برداشت و از دیده‌های مبارکش مانند ریزش آب از دو مشک، اشک می‌ریخت و با صدای بلند به محضر حق عرضه داشت:

یا أسْمع السّامعین، یا أبْصر النّاظرین، ویا أسْرع الْحاسبین، ویا أرحم الرّاحمین، صلّ علىٰ محمّدٍ وآل محمّدٍ السّادة الْمیامین، وأسْألک اللّٰهمّ حاجتى الّتى إنْ أعْطیْتنیها لمْ یضرّنى ما منعْتنى، و إنْ منعْتنیها لمْ‌ینْفعْنى ما أعْطیْتنى، أسْألک فکاک رقبتى من النّار، لاإلٰه إلّا أنْت وحْدک لاشریک لک، لک الْملْک، ولک الْحمْد، وأنْت علىٰ کلّ شىْءٍ قدیرٌ، یا ربّ یا ربّ...‌

ای شنواترین شنوایان،‌ای بیناترین بینایان و‌ای سریعترین حسابرسان و‌ای مهربان‌ترین مهربانان، بر محمّد و خاندان محمّد آن سروران با میمنت درود فرست و از تو درخواست می‌کنم خدایا حاجتم را که اگر آن را به من عطا کنی، بی‌شک هرچه را از من دریغ ورزی به من ضرری نرساند و اگر برآوردن حاجتم را از من دریغ نمایی، آنچه را عطایم کنی سودی نبخشد، آزادی وجودم را از آتش از تو درخواست می‌کنم، معبودی جز تو نیست، یگانه‌ای، برایت شریک نیست، فرمانروایی و ستایش ویژۀ توست و تو بر هر کاری توانایی، پروردگارا پروردگارا. پیوسته «یا ربّ» می‌گفت و همه آنان‌که اطراف حضرت بودند به دعای حضرت گوش می‌دادند و به آمین گفتن اکتفا می‌کردند، در نتیجه صداهایشان با آن حضرت به گریستن بلند شد تا آفتاب غروب کرد، سپس زادوتوشه خود را بار کرده، به‌سوی مشعرالحرام حرکت کردند.

نویسنده گوید: کفعمی دعای عرفه حضرت سید الشهداء را در کتاب «بلد الامین» تا این قسمت ذکر کرده و علامه مجلسی در «زاد العماد» این دعای شریف را موافق روایت کفعمی نقل فرموده، ولی سید ابن طاووس در کتاب اقبال، پس از «یا ربّ یا ربّ یا ربّ» این اضافه را آورده:

إلٰهى أنا الْفقیر فى غناى فکیْف لاأکون فقیراً فى فقْرى؟! إلٰهى أنا الْجاهل فى علْمى فکیْف لاأکون جهولاً فى جهْلى؟! إلٰهى إنّ اخْتلاف تدْبیرک وسرْعة طواء مقادیرک منعا عبادک الْعارفین بک عن السّکون إلىٰ عطاءٍ، والْیأْس منْک فى بلاءٍ. إلٰهى منّى ما یلیق بلؤْمى ومنْک ما یلیق بکرمک؛

معبودم، در عین توانگری تهیدستم، پس چگونه در تهیدستی تهیدست نباشم، خدایا در عین دانایی نادانم، پس چگونه در عین نادانی نادان نباشم. معبودم همانا متفاوت بودن تدبیرت و سرعت تغییر تقدیراتت، بندگان عارف به تو را، از اطمینان به بخشش و ناامیدی از تو در گرفتاری باز داشته است. معبودم، از من است آنچه سزاوار پستی من است و از توست آنچه شایسته بزرگواری توست؛

إلٰهى وصفْت نفْسک باللّطْف والرّأْفة لى قبْل وجود ضعْفى أفتمْنعنى منْهما بعْد وجود ضعْفى؟ إلٰهى إنْ ظهرت الْمحاسن منّى فبفضْلک ولک الْمنّة علىّ، و إنْ ظهرت الْمساوئ منّى فبعدْلک ولک الْحجّة علىّ.

معبودم، تو خود را با خوبی و مهربانی به من توصیف کرده‌ای پیش از پیدایش ناتوانی من، آیا آن دو را از من دریغ ورزی پس از پدید آمدن ناتوانی‌ام، معبودم، اگر زیبایی‌هایی از من نمایان شود، به احسان توست و تو را بر من مهرورزی بسیار است و اگر زشتی‌هایی از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت کامل است.

إلٰهى کیْف تکلنى وقدْ تکفّلْت لى؟ وکیْف أضام وأنْت النّاصر لى؟ أمْ کیْف أخیب وأنْت الْحفىّ بى؟‌ها أنا أتوسّل إلیْک بفقْرى إلیْک، وکیْف أتوسّل إلیْک بما هو محالٌ أنْ یصل إلیْک؟ أمْ کیْف أشْکو إلیْک حالى وهو لایخْفىٰ علیْک؟ أمْ کیْف أترْجم بمقالى وهو منْک برزٌ إلیْک؛ أمْ کیْف تخیّب آمالى وهى قدْ وفدتْ إلیْک؟ أمْ کیْف لاتحْسن أحْوالى وبک قامتْ؟

خدایا چگونه مرا وا می‌نهی در صورتی که عهده‌دار من شده‌ای؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنکه تو یار منی؟ یا چگونه ناامید گردم، درحالی‌که نسبت به من سخت مهربانی، اینک به سبب نیازم به تو، متوسل به توأم و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه محال است به تو برسد، یا چگونه از حالم به تو شکایت کنم و حال آنکه بر تو پوشیده نیست؟ یا چگونه با گفتارم توضیح حال دهم، درحالی‌که از تو برای تو واضح است؟ یا چگونه آرزوهایم را به عرصه نومیدی بری، در صورتی‌که به آستان تو وارد گشته؟ یا چگونه احوالم را نیکو نگردانی، درحالی‌که احوال من استوار به توست؟

إلٰهى ما ألْطفک بى مع عظیم جهْلى! وما أرْحمک بى مع قبیح فعْلى! إلٰهى ما أقْربک منّى وأبْعدنى عنْک! وما أرْأفک بى! فما الّذى یحْجبنى عنْک؟ إلٰهى علمْت باخْتلاف الْآثار وتنقّلات الْأطْوار، أنّ مرادک منّى أنْ تتعرّف إلىّ فى کلّ شىْءٍ حتّىٰ لا أجْهلک فى شىْءٍ. إلٰهى کلّما أخْرسنى لؤْمى أنْطقنى کرمک، وکلّما آیستْنى أوْصافى أطْمعتْنى مننک؛

معبودم چه اندازه به من لطف داری. با این نادانی فوق‌العاده من و چه‌قدر به من مهربانی، با این عمل زشت من؟ معبودم چقدر به من نزدیکی و من چقدر از تو دورم و چه اندازه به من مهر می‌ورزی پس چیست آنچه مرا از تو در پرده می‌کند؟ معبودم از اختلاف آثار و تغییرات احوال دانستم که خواسته‌ات از من این است که خود را در هر چیز به من بشناسانی تا در هیچ‌چیز نسبت به تو جاهل نباشم، معبودم هر زمان فرومایگی‌ام از سخن مرا بازداشت، کرم تو گویایم نمود و هروقت اوصافم ناامیدم کرد، نعمت‌هایت به طمعم انداخت؛

إلٰهى منْ کانتْ محاسنه مساوئ فکیْف لاتکون مساویه مساوئ؟! ومنْ کانتْ حقائقه دعاوى فکیْف لاتکون دعاویه دعاوى؟! إلٰهى حکْمک النّافذ ومشیئتک الْقاهرة لمْ یتْرکا لذى مقالٍ مقالاً، ولا لذى حالٍ حالاً. إلٰهى کمْ منْ طاعةٍ بنیْتها، وحالةٍ شیّدْتها هدم اعْتمادى علیْها عدْلک، بلْ أقالنى منْها فضْلک. إلٰهى إنّک تعْلم أنّى و إنْ لمْ تدم الطّاعة منّى فعْلاً جزْماً فقدْ دامتْ محبّةً وعزْماً. إلٰهى کیْف أعْزم وأنْت الْقاهر؟ وکیْف لاأعْزم وأنْت الْآمر؛

معبودم کسی که زیبایی‌هایش زشتی بوده، پس چگونه زشتی‌هایش زشتی نباشد و کسی که حقیقت‌گویی‌هایش ادعای خالی بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟ معبودم دستور کاری و ثمربخشت و مشیت چیره‌ات، برای صاحب سخن سخنی و برای صاحب حال حالی نگذاشته، خدایا چه بسیار طاعتی که بنا کردم و چه بسیار حالتی که استوار نمودم. عدالتت اعتمادم را بر آن‌ها ویران کرد، ولی احسان تو عذر مرا از آن‌ها پذیرفت. معبودم همانا می‌دانی هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدّی ادامه نداشته، ولی به صورت محبّت و اراده ادامه داشته. معبودم چگونه تصمیم بگیرم و حال آنکه تو چیره‌ای و چگونه تصمیم نگیرم درحالی‌که تو دستوردهنده‌ای؛

إلٰهى تردّدى فى الْآثار یوجب بعْد الْمزار فاجْمعْنى علیْک بخدْمةٍ توصلنى إلیْک، کیْف یسْتدلّ علیْک بما هو فى وجوده مفْتقرٌ إلیْک؟ أیکون لغیْرک من الظّهور ما لیْس لک حتّىٰ یکون هو الْمظْهر لک؟ متىٰ غبْت حتّىٰ تحْتاج إلىٰ دلیلٍ یدلّ علیْک؟ ومتىٰ بعدْت حتّىٰ تکون الْآثار هى الّتى توصل إلیْک؟ عمیتْ عیْنٌ لاتراک علیْها رقیباً، وخسرتْ صفْقة عبْدٍ لمْ تجْعلْ له منْ حبّک نصیباً؛

معبودم، دودل بودن من در آثار سبب دوری دیدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسیله عبادتی که مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودی که در وجودش نیازمند به توست؟ آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست تا آن غیر وسیله ظهور تو باشد؟! کی پنهان بوده‌ای تا نیازمند به دلیلی باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای تا آثار، واصل کننده به تو باشند؟ کور باد دیده‌ای که تو را بر آن دیده‌بان نبیند و زیانکار باد تجارت بنده‌ای که از محبّتت برای او سهمی قرار نداده‌ای؛

إلٰهى أمرْت بالرّجوع إلى الْآثار فأرْجعْنى إلیْک بکسْوة الْأنْوار وهدایة الاسْتبْصار حتّىٰ أرْجع إلیْک منْها کما دخلْت إلیْک منْها مصون السّرّ عن النّظر إلیْها، ومرْفوع الْهمّة عن الاعْتماد علیْها، إنّک علىٰ کلّ شىْءٍ قدیرٌ.

معبودم مرا به رجوع به آثار فرمان دادی، پس مرا به پوششی از انوار و هدایتی بصیرت‌جو به‌سوی خود بازگردان تا از آن‌ها به‌سویت بازگردم همان‌طور که از آن‌ها به بارگاهت بار یافتم، با نگاهداری نهادم از نگاه به آن‌ها و برگرفتن همّتم از اعتماد بر آن‌ها، همانا تو بر هر کاری توانایی.

إلٰهى هٰذا ذلّى ظاهرٌ بیْن یدیْک، وهٰذا حالى لایخْفىٰ علیْک، منْک أطْلب الْوصول إلیْک، وبک أسْتدلّ علیْک، فاهْدنى بنورک إلیْک، وأقمْنى بصدْق الْعبودیّة بیْن یدیْک. إلٰهى علّمْنى منْ علْمک الْمخْزون، وصنّى بستْرک الْمصون؛

معبودم این خواری من است که در برابرت عیان است و این حال من است که بر تو پوشیده نیست، از تو رسیدن به تو را می‌خواهم و بر تو استدلال می‌کنم، پس به نورت مرا به وجودت راهنمایی کن و در برابرت به صدق بندگی بر پا دار. معبودا از علم انباشته‌ات به من بیاموز و به پرده نگاهداری‌ات حفظم کن؛

إلٰهى حقّقْنى بحقائق أهْل الْقرْب، واسْلکْ بى مسْلک أهْل الْجذْب. إلٰهى أغْننى بتدْبیرک لى عنْ تدْبیرى، وباخْتیارک عن اخْتیارى، وأوْقفْنى علىٰ مراکز اضْطرارى.

معبودم مرا به حقایق اهل قرب محقق کن و به راه و روش اهل جذب ببر، معبودم به تدبیرت نسبت به من مرا از تدبیرم و به اختیارت از اختیارم بی‌نیاز گردان و مرا به جایگاه‌های بیچارگی‌ام آگاه کن؛

إلٰهى أخْرجْنى منْ ذلّ نفْسى، و طهّرْنى منْ شکّى وشرْکى قبْل حلول رمْسى، بک أنْتصر فانْصرْنى، وعلیْک أتوکّل فلا تکلْنى، و إیّاک أسْأل فلا تخیّبْنى، وفى فضْلک أرْغب فلا تحْرمْنى، وبجنابک أنْتسب فلا تبْعدْنى، وببابک أقف فلا تطْردْنى؛

معبودم مرا از خواری نفسم نجات ده و از شک و شرکم پاک کن و پیش از آنکه وارد قبر شوم، از تو یاری می‌جویم، پس مرا یاری ده و بر تو توّکل می‌کنم، پس مرا وامگذار و از تو درخواست می‌کنم، پس ناامیدم مکن و در احسان تو مشتاقم، پس محرومم مگردان و خود را به تو منسوب می‌کنم، پس دورم مکن و در آستانه تو می‌ایستم پس مرانم؛

إلٰهى تقدّس رضاک أنْ یکون له علّةٌ منْک فکیْف تکون له علّةٌ منّى؟ إلٰهى أنْت الْغنىّ بذاتک أنْ یصل إلیْک النّفْع منْک فکیْف لا تکون غنیّاً عنّى؟ إلٰهى إنّ الْقضاء والْقدر یمنّینى، و إنّ الْهوىٰ بوثائق الشّهْوة أسرنى، فکنْ أنْت النّصیر لى حتّىٰ تنْصرنى وتبصّرنى، وأغْننى بفضْلک حتّىٰ أسْتغْنى بک عنْ طلبى، أنْت الّذى أشْرقْت الْأنْوار فى قلوب أوْلیائک حتّىٰ عرفوک ووحّدوک، وأنْت الّذى أزلْت الْأغْیار عنْ قلوب أحبّائک حتّىٰ لمْ یحبّوا سواک ولمْ یلْجأوا إلىٰ غیْرک، أنْت الْمؤْنس لهمْ حیْث أوْحشتْهم الْعوالم، وأنْت الّذى هدیْتهمْ حیْث اسْتبانتْ لهم الْمعالم، ماذا وجد منْ فقدک وما الّذى فقد منْ وجدک؟

معبودم خشنودی تو منزّه است از اینکه سببی از جانب تو داشته باشد، پس چگونه ممکن است برای آن سببی از ناحیه من بوده باشد؟ معبودم تو بی‌نیازی از اینکه نفعی از سوی تو به حضرتت رسد، پس چگونه بی‌نیاز از من نباشی؟ معبودم قضا و قدر مرا به آرزو انداخت و هوای نفس مرا در بند‌های شهوت اسیر کرد، پس تو یاور من باش تا پیروزم نمایی و بینایم کنی و به احسان خود بی‌نیازم فرما تا به وسیله تو از خواسته‌ام بی‌نیاز گردم، تویی که انوار را در قلوب دوستانت تاباندی تا تو را شناختند و یگانه‌ات دانستند و تویی که بیگانگان را از قلوب عاشقانت راندی تا این‌که غیر تو را دوست نداشتند و به غیر تو پناه نبردند، تو مونس آنانی آنجا که جهان‌ها آنان را به وحشت اندازد، تویی که آنان را هدایت کردی، هرجا که نشانه‌هایی برای آنان آشکار شد، کسی که تو را گم کرده چه یافته؟ و چه گم کرده، کسی که تو را یافته؟

لقدْ خاب منْ رضى دونک بدلاً، ولقدْ خسر منْ بغىٰ عنْک متحوّلاً، کیْف یرْجىٰ سواک وأنْت ما قطعْت الْإحْسان؟ وکیْف یطْلب منْ غیْرک وأنْت ما بدّلْت عادة الامْتنان؟ یا منْ أذاق أحبّاءه حلاوة الْمؤانسة فقاموا بیْن یدیْه متملّقین، ویا منْ ألْبس أوْلیاءه ملابس هیْبته فقاموا بیْن یدیْه مسْتغْفرین، أنْت الذّاکر قبْل الذّاکرین، وأنْت الْبادئ بالإحْسان قبْل توجّه الْعابدین، وأنْت الْجواد بالْعطاء قبْل طلب الطّالبین، وأنْت الْوهّاب ثمّ لما وهبْت لنا من الْمسْتقْرضین؛

همانا محروم شد کسی که به جای تو به دیگری راضی گشت و زیانکار شد کسی که از تو به دیگری روی آورد، چگونه به غیر تو امید ببندند و حال آن‌که احسانت را بریده نساختی و چگونه از غیر تو خواسته شود در صورتی که تو شیوه نعمت‌بخشی‌ات را تغییر نداده‌ای،‌ای که به عاشقانش شیرینی همدمی خود را چشاند، در نتیجه تملّق گویانه در برابرش ایستادند،‌ای که اولیایش را جامه‌های حرمت و ارجمندی پوشاند، پس آمرزش‌جویانه در برابرش قرار گرفتند، تویی یاد کننده پیش از یادکنندگان و تویی شروع کننده به احسان، پیش از توجّه بندگان و تویی جودکننده به عطا، پیش از خواستن خواهندگان و تویی بخشنده و سپس برای آنچه که به ما بخشیدی از ما به قرض می‌خواهی؟!

إلٰهى اطْلبْنى برحْمتک حتّىٰ أصل إلیْک، واجْذبْنى بمنّک حتّىٰ أقْبل علیْک. إلٰهى إنّ رجائى لاینْقطع عنْک و إنْ عصیْتک، کما أنّ خوفى لایزایلنى و إنْ أطعْتک، فقدْ دفعتْنى الْعوالم إلیْک، وقدْ أوْقعنى علْمى بکرمک علیْک.

معبودم مرا به رحمتت بخواه تا آن‌که به تو برسم و مرا به مهرورزی‌ات جذب کن تا به سوی تو رو کنم. معبودم امیدم از تو قطع نشود، گرچه نافرمانی‌ات کردم، چنان‌که ترسم از حضرتت نابود نشود، گرچه اطاعتت نمودم، همانا جهانیان مرا به جانب تو رانده‌اند و آگاهی‌ام به بزرگواری‌ات مرا به آستانه تو انداخته.

إلٰهى کیْف أخیب وأنْت أملى؟ أمْ کیْف أهان وعلیْک متّکلى؟ إلٰهى کیْف أسْتعزّ وفى الذّلّة أرْکزْتنى؟ أمْ کیْف لا أسْتعزّ و إلیْک نسبْتنى؛

خدایا من چگونه ناامید شوم و حال آنکه تو آرزوی منی، یا چگونه خوار گردم درصورتی‌که اعتمادم بر توست. معبودم چگونه عزّت خواهم، درحالی که در خواری ثابتم کرده‌ای و چگونه عزّت نخواهم با آن‌که به خود نسبتم داده‌ای؟

إلٰهى کیْف لاأفْتقر وأنْت الّذى فى الْفقراء أقمْتنى؟ أمْ کیْف أفْتقر وأنْت الّذى بجودک أغْنیْتنى؟ وأنْت الّذى لاإلٰه غیْرک تعرّفْت لکلّ شىْءٍ فما جهلک شىْءٌ، وأنْت الّذى تعرّفْت إلىّ فى کلّ شىْءٍ فرأیْتک ظاهراً فى کلّ شىْءٍ، وأنْت الظّاهر لکلّ شىْءٍ، یا من اسْتوىٰ برحْمانیّته فصار الْعرْش غیْباً فى ذاته، محقْت الْآثار بالْآثار، ومحوْت الْأغْیار بمحیطات أفْلاک الْأنْوار، یا من احْتجب فى سرادقات عرْشه عنْ أنْ تدْرکه الْأبْصار، یا منْ تجلّىٰ بکمال بهائه فتحقّقتْ عظمته من الاسْتواء، کیْف تخْفىٰ وأنْت الظّاهر؟ أمْ کیْف تغیب وأنْت الرّقیب الْحاضر؟ إنّک علىٰ کلّ شىْءٍ قدیرٌ، والْحمْد للّٰه وحْده.

معبودم چگونه نیازمند نباشم و حال آن‌که مرا در نیازمندان نشاندی، یا چگونه نیازمند باشم در صورتی که تو به جودت بی‌نیازم کرده‌ای و تویی که معبودی جز تو نیست، خود را به هر چیز شناساندی، پس چیزی جاهل به تو نیست و تویی که خود را در هر چیز به من شناساندی، پس تو را در هر چیز نمایان دیدم و تویی نمایان برای هر چیز،‌ای که به رحمانیتش چیره شد، در نتیجه عرش در ذاتش پنهان گشته، آثار را با آثار نابود کردی و اغیار را به احاطه‌کنندگان افلاک انوار برانداختی،‌ای که در سراپرده‌های عرشش پرده‌نشین از این شد که دیده‌ها او را دریابد،‌ای آن‌که به کمال زیبایی‌اش تجلّی کرد، پس تحقق یافت عظمتش از روی استیلا و برتری، چگونه پنهان شوی و حال آن‌که نمایانی، یا چگونه غایب شوی و حال آن‌که دیده‌بانی و حاضری، همانا تو بر هر کاری توانایی و ستایش ویژۀ خدای یگانه است.

 

برای دانلود فایل صوتی دعای امام حسین (ع) در روز عرفه با نوای استاد انصاریان اینجا کلیک کنید.

  • گروه خبری : اطلاعیه ها و رویدادها
  • کد خبر : 45256

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید