نقش زنان در حفظ و ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه
زنان در انجام مسئولیت جهت تأمین بهداشت و سلامت جامعه نقش مهم و مؤثری عهده دار هستند، زیرا آنان نه تنها مسئول سلامت خود هستند بلکه بیشترین مراقبت را برای سلامت و بهداشت خانواده خود انجام میدهند.
نقش زنان در حفظ و ارتقای سلامت خود، خانواده و جامعه
زنان در انجام مسئولیت جهت تأمین بهداشت و سلامت جامعه نقش مهم و مؤثری عهده دار هستند، زیرا آنان نه تنها مسئول سلامت خود هستند بلکه بیشترین مراقبت را برای سلامت و بهداشت خانواده خود انجام میدهند.
تحقیقات نشان می دهد وضعیت سلامت زنان تأثیر بسزایی بر سلامت فرزندان، خانواده، جامعه و محیط پیرامون آن دارد. بر این اساس چنانچه مشکلاتی اعم از سوءتغذیه، کار طاقتفرسا، زایمانهای مکرر و دیگر مسائل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر سلامت آنها نادیده انگاشته شود، سلامتی خانواده آنان در کنار سلامتی خودشان دچار آسیب خواهد شد.
شاید به همین دلیل بیست و هشتم مهرماه روز سلامت زنان اعلام شده تا زنگ بیداری برای کسانی باشد که همیشه زن را موجودی خستگی ناپذیر می دانند و معتقدند: زن هیچ گاه خسته و بیمار نمی شود، ناتوان و دردمند نمی شود، از کار افتاده یا بازنشسته نمی شود و همیشه از او انتظار دارند به همسر و فرزندان رسیدگی کند، از میهمانان پذیرایی کند، بار کمبودهای اقتصادی خانواده را به دوش بکشد و صرفه جویی و قناعت را پیشه کند و سرانجام آنکه برای پر کردن اوقات فراغت اعضای خانواده تلاش نماید.
ولی به دلیل نقش حساس «زن» و موقعیت و جایگاه بسیار با اهمیت او در سلامت و سازندگی خانواده و جامعه، مراقبت و توجه به نیازهای جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی و معنوی او نیز از اهمیت خاصی برخوردار است و دقت بیشتری را می طلبد.
«سلامت زن» باید در ابعاد مختلف تأمین و دیدگاه های متفاوت به نقش این موجود استثنایی به گونه ای معطوف شود که جایگاه واقعی خود را بیابد.
سخن گفتن از سلامت زنان، به عبارتی صحبت از سلامت خانواده و سلامت جامعه است. هنوز در جامعه ی ایرانی، بنا بر نوعی تقسیم کار خانگی نانوشته، اغلب این زنان هستند که نقش های محافظتی و مراقبتی را درقبال سایر اعضای خانواده برعهده می گیرند. حتی در شرایطی که زنان پای از عرصه ی خانه و خانواده نیز بیرون نهاده باشند در نقش اجتماعي خود، همان تکالیف سنتی را تداوم بخشیده اند، افزایش سطح سواد، آموزش زنان، توانمند سازي و مهارت آموزي آنها مي تواند دستآوردهای قابل توجهی در بهبود و ارتقای شاخص های بهداشتی و سلامت جامعه ايجاد نمايد .
اگر به مبحث تغذیه و کم و کیف آن، به عنوان یکی از مهمترین تعیین کننده های وضعیت سلامت توجه کنیم، می بینیم این زنان هستند که در نقش همسر و مادر در یک خانواده، بر این که چه موادی و محصولاتی برای خورد و خوراک اعضای خانواده و آشپزی خریداری شود، نظارت دارند، ایشان هستند که چنانچه آموزش یا آگاهی در این زمینه کسب کرده باشند، ممکن است به "تاریخ مصرف" موادی که خریداری می شود، توجه کنند، به سفید یا قرمز بودن گوشت مصرفی، به پایین بودن میزان چربی مواد لبنی، یا نسبت مصرف قند و شیرینی و انواع دیگر جزئیاتی که به سالم بودن و بهداشتی بودن غذای مصرفی تعبیر می شود، اهمیت دهند. قاعدتاً ایشان هستند که در مورد نحوه ی طبخ غذا که به صورت آب پز یا تنوری باشد، یا سرخ کرده و این که چه میزان روغن و از چه نوعی استفاده شود، تصمیم می گیرند. این مادر است که تصمیم می گیرد برای میان وعده ی فرزندش که به مدرسه می فرستد، به عنوان مثال، بسته ای متشکل از نخود و کشمش و گردو را که مجموعه ی خوشمزه و مغذی ای تدارک ببیند که متضمن سلامت است، یا برای کیف مدرسه ی فرزندش، پفک نمکی یا انواع بیسکوئیت، کیک یا چیپس با چربی های اشباع شده تدارک ببیند. برای ناهار و شام فرزندان از آب سالم، دوغ معطر با نعناع یا شربت حاصل از عرقیات سنتی وطنی استفاده کند یا تلاش کند در سفره خانواده، از نوشابه های شیمیایی رنگارنگ زیان بخش، به بهانه ی این که می توانند انگیزه بخش بچه ها برای تمام کردن محتوای بشقاب شان باشند بهره بگیرد. اوست که می تواند در حفظ تنوع مواد غذایی که به صورت هفتگی مصرف می شود بکوشد، یا به مناسبت "ارزان تر یا به صرفه بودن" برخی اقلام غذایی، به سیر کردن شکم افراد خانواده با موادی که در نهایت فرزندان را دچار سوء تغذیه و کاستی رشد می سازد اکتفا کند.
رویه ها و عادات رفتاری که توسط مادر به جریان عمل درمی آید، به صورت الگوی عمل، توسط دختران خانواده ها، یا به عبارتی دیگر، "مادران فردا" به تدریج یاد گرفته و تقلید و به نسل های بعدی منتقل می شود. انتخاب و تصمیم گیری مادران نیز مستقیماً بر حفظ سلامت و ارتقای سلامت همسر و فرزندان او موثر است. فرزندان در خانواده به مزه ی رایج خوراک هایی که مادرانشان می پزند خو می گیرند، بنابر این چنانچه مادر توجهی یا حساسیتی نسبت به میزان استفاده ی نمک یا چربی نشان نداده باشد، غذاهای پرنمک یا چرب بنا به این که خوشمزه تر تلقی می شوند، به راحتی به ترجیحات غذایی اعضای خانواده مبدل می شود. تحقیقات و مطالعات نشان داده است که افراد واقع در طبقات پایین تر اجتماعی اقتصادی، به مزه ی غذاها بیشتر اهمیت می دهند تا سلامت و بهداشتی بودن آن، بنابر این به سادگی از الگوهای غذایی ناسالم که صرفا ًاز لحاظ مزه مطلوب تلقی می شود پیروی می کنند و به تبعات بلند مدت این گونه خوراک ها توجهی نشان نمی دهند. در هر وعده، هنگامی که کودکان سر سفره ی غذا به مشاهده ی رفتار والدین، می نشینند که حتی قبل از چشیدن غذا، دست به نمکدان می برند و خوراک شان را به میزان نمک بیشتری می آلایند، به سادگی تمایل به پیروی از این رویه و الگو پیدا می کنند و همین رفتارهاست که یافته ها حکایت دارند از این که در بلندمدت زمینه ساز بروز و رشد چاقی مفرط انواع بیماری های قلبی عروقی و سرطان ها می شود که در رده های نخست علل مرگ و میر در کشور ما قرار دارند.
رفتارهای بهداشتی در حفظ و بهبود سلامت یا بیماری موثرند. چنانچه مادران خود به ضرورت مراجعه ی به پزشک و متخصصین بهداشتی پیش از بروز بیماری ها و نه فقط پس از آن واقف باشند، کودکان شان را در معرض واکسیناسیون ها، انواع چک آپ ها و معاینات پیشگیرانه ی دندان و بینایی و نگاهداشتن حساب کم یا اضافه ی وزن شان قرار می دهند و ترجیحات خود را در انتخاب رفتارهایی مانند پیاده روی به جای استفاده ی مکرر از وسائل نقلیه ی شخصی، پرهیز از دخانیات یا مصرف غذاهای آماده و تنقلات شیمیایی به فرزندان به صورتی آگاهانه و فعالانه تر منتقل می کنند. حتی پس از رخداد بیماری نیز این آموزش و اطلاعات بهداشتی زنان و مادران است که می تواند به تشخیص نشانه های اولیه ی بیماری در افراد تحت سرپرستی شان منجر شود و زمینه ساز مراجعه ی به موقع به پزشک و درمان مقتضی باشد به جای این که به شیوه های نادرست متوسل شده یا در اتخاذ واکنش ضروری غفلتی صورت بگیرد.
در جامعه ی امروزی که تغییرات ارزشی و هنجاری زنان را به مشارکت بیشتر در فضای زندگی اجتماعی و اقتصادی سوق می دهد، البته، شاهد تغییر الگوهای تقسیم کار خانگی در خانواده ها نیز هستیم، و به موازات چنین تغییراتی، البته مردان نیز به تدریج بیشتر و بیشتر پای به عرصه ی عمل و آگاهی بهداشتی و مسئولیت پذیری در قبال حفظ سلامت خود و خانواده می نهند، و وظیفه ی توجه به امر سلامت و بهداشت خانواده که تا پیش از این صرفاً وظیفه ای زنانه تلقی می شد، اینک هر دو جنس را مخاطب و مسئول قرار می دهد، و به تدریج شاهد این خواهیم بود که پسران یا مردان و پدران فردا، نیز، قائل به سهم فزاینده ی خویش در برعهده گرفتن فعالانه ی مسئولیت های حفظ سلامت شریک زندگی، و فرزندان می شوند. نمونه های عینی آن، مواردی است نظیر این که، به هنگام بیماری فرزند، به صورت روزافزونی دیگر نه فقط مادر بلکه، گاه مادر و گاه پدر است که از شغل خویش معافیت موقت می طلبد تا به وظیفه ی والدینی خود عمل کند و مسئولیت مراقبت از فرزند بیمار، یا سالمندانی که به کمک نیاز دارند، به تناوب میان زن و شوهر تقسیم می شود.
در پايان بايد گفت که سلامت زنان مطمئن ترين راه براي رسيدن به زندگي بهتر براي همگان است و ظرفيت سازي و توانمند سازي آنان جهت مشارکت در برنامه هاي بهداشتي پيش نياز اصلي براي ارتقاي بهداشت و نيل به اهداف سلامت جامعه مي باشد.