باورهای غلط درباره بیماری های روانی
نگاه اجمالي به باورهای غلط رایج در مورد بیماریهای روانی: در سراسر تاریخ ، باورهای مربوط به اختلالات روانی با خرافات ، اشتباهات ، بد فهمی و ترس همراه بوده است. اگر چه پیشرفتهای علمی در فهم و تبیین رفتار نابهنجار ، بسیاری از این باورها را از بین برده است، با این وجود بعضی مفاهیم همچنان باقی مانده و متداول هستند. در كشورماهم به علت عدم اطلاع رسانی کامل و ناآگاهی مردم نسبت به این بيماريها، عقاید نادرست پابرجا هستند که شایسته توجه دقیق جهت اصلاح آنها میباشند. برخی از این مفاهیم شامل عجیب و غریب بودن بیماران روانی ، وراثتی بودن اختلالات روانی ، ننگ بودن بیماری روانی و …. است. عجیب و غریب بودن بیماریهای روانی: مثالهایی از رفتارهای نابهنجار که در تاریخ و ادبیات ثبت شده یا در رسانههای گروهی و صفحات حوادث روزنامهها ، گزارش شده یا میشوند. غالبا مواردی افراطی و شدید مانند حمله جنسی ، خودکشی ، قتل ، جنایت و انحرافاتی هستند که بطور مشخص از استانداردهای رفتاری پذیرفته شده اجتماعی متمایز هستند. تاکید بر این انحرافات موجب شده که اختلالات روانی به عنوان رفتارهای عجیب و غریب و غالبا خطرناک توصیف شود. اما در واقع فقط درصد کمی از بیماران روانی از آنچه در اطرافشان میگذرد، نا آگاهند یا رفتارشان عجیب و غریب است. این بدان معنی است که رفتار بسیاری از کسانی که به اختلالات روانی دچارند (چه در بیمارستان بستری باشند و چه خارج از بیمارستان باشند) در بسیاری از جنبهها با رفتار افراد بهنجار مشابه بوده و به عنوان رفتار نابهنجار قابل تشخیص نیستند. بعضی از این اختلالات غیر عجیب و غریب عبارتند از : اضطراب ، وسواس ، اختلالات خواب ، و … ازدواج بيماران رواني: در تاریخچه خانوادگی بیشتر افراد ، کسانی یافت میشوند که به اختلال روانی دچار بودهاند. به همین دلیل افراد فامیل و وابستگان اغلب دچار ترس از امکان ابتلا به اختلال روانی هستند. حتی گاهی اوقات در اخذ تصمیم برای ازدواج دچار تردید هستند. زیرا میترسند که فرزندان آنان قربانی وراثت خانوادگی گردند. اگر چه این موضوع مشخص شده است که عقب ماندگیهای ذهنی ناشی از بی نظمیهای کروموزومی پدر و مادر هستند يا برخي از بيماريهاي رواني علت ژنتيكي داردند. ولی در بسياري از اختلالات روانی نقش وراثت را میتوان به عنوان یکی از عوامل مستعد کننده در کنار سایر عوامل نظیر یادگیری،آسیب های اجتماعی و محیط در نظر گرفت. در واقع این موضوع ثابت شده است. بعضی از اختلالات روانی که دریک خانواده وجود دارند از طریق یادگیری از پدر و مادر به فرزندان منتقل میشود نه از طريق وراثت. در برخي موارد محيط متشنج خانوادگي و رفتارهاي نادرست والدين باعث بروز اختلال روانپزشكي در فرزندان مي شود. با این وجود مشاورههای ژنتیک در این زمینه میتواند بسیار راهگشا و هدایت کننده باشد. نابهنجار بودن نوابغ : برخی از نویسندگان اولیه این باور نادرست را تبلیغ کردهاند که کسانی که به عنوان نابغه علمی و هنری مطرح هستند، اغلب افرادی با آمادگی خاص برای ابتلا به بیماری روانی (نابهنجاری) میباشند. آنها با ارائه فهرستی از شخصیت های تاریخی که از بیماری های روانی در رنج بودهاند، سعی در اثبات رابطه نبوغ و اختلال روانی داشتهاند. ولی در بررسی تجربی و چنین رابطهای ملاحظه نشده است. و فقط این نتیجه را میتوان گرفت که افراد نابغه و بسیار باهوش و موفق هم به اندازه سایر افراد جامعه امکان دارد به اختلالات روانی دچار شون. نابغه بودن نمیتواند به عنوان عامل ايجاد كننده يا عامل پيشگيري کننده برای اختلالات روانی محسوب شود. غیرقابل درمان بودن بیماران روانی: این نیز یکی از باورهای غلط است که بیماریهای روانی درمان پذیر نیستند. اگر چه این یک واقعیت است که افراد مبتلا به بعضی اختلالات روانی نظیر بعضی از گروههای اسکیزوفرنی و ضایعههای مغزی هرگز بطور کامل بهبود نمییابند. ولی اکثر بیماریهای روانی نسبت به درمان ، خوب پاسخ میدهند. در واقع 70 تا 80 درصد از بیماران با مداخلات درمانی بهبود مییابند و اکثر آنان با محیط و جامعه خویش سازگاری رضایت بخش دارند. ننگ و شرم آور بودن بیماری روانی: بسیاری از افراد برای مشورت با دندانپزشک ، چشم پزشک ، متخصص قلب و… تردیدی به خود راه نمیدهند. اما برای مراجعه به روانپزشك يا روانشناس جهت حل مشکلات روانی خویش دچار ترديد هستند. به همین دلیل مشکلات خود را مخفی میکنند، درصورتی که مشکلات جسمی خود را به راحتی بیان میکنند. از نظر این افراد داشتن یک مشکل روانی ننگ و مایه سر افکندگی است و درصورت لزوم باید وجود آن را انکار کرد. ولی از این موضوع غافلاند که هم بیماریهای جسمی و هم مشکلات روانی ، ناتوانیهایی هستند که به ناسازگاری با محیط و خویش منجر میشوند و باید به روش علمی درمان شوند. ترس از ابتلا به بیماری روانی : افرادی وجود دارند که از امکان ابتلا به بیماری روانی یا داشتن مشکلات سلامت روان میترسند. البته همه افراد ممکن است که در مواقع بروز معضلات و استرس هاي زندگي، مشکلات رواني جدی را تجربه نماید، به ویژه هنگامی که مشکلات زندگی حل نشدنی بنظر میرسد. اما در این گونه شرایط نیز میتوان با کمک های روان شناختی و روانپزشكي ، افراد را از مشکلات بوجود آمده رهایی بخشید. |